بیان و درخواست حقوق شهروندی و انسانی به هیچ وجه امری امنیتی نیست و طرح آن به معنای طرح مساله ای امنیتی و در قالب مسایلی چون تجزیه طلبی و جاسوسی و تروریسم مطلقا نادرست بوده و نباید به یک تابو تبدیل شود.
پیشرو ترین مکتب در بحث امنیت داخلی مکتب فرانکفورت است که می گوید کشورها باید مسائل امنیتی داخلی را حتی الامکان اجتماعی نموده و درمان کنند .
توصیه ای که جوامع توسعه یافته همچون فرانسه در برخورد با قیام مهاجران نسل دوم باسیاستهای مدبرانه اجرا نمودند و متاسفانه ما برعکس ، مسائل شهروندی و اجتماعی را امنیتی نموده و سبب افزایش هزینه برخوردها می گردیم و این روش ما خلاف نظریات مطروحه در حوزه امنیت ملی در مکتب فرانکفورت است .
متاسفانه با تداوم این روند ، جامعه ایران به جای حرکت به سمت دموکراسی ، توسعه و برابری ، برعکس به سمت فاشیسم و قوم ستیزی و شووینیزم از یک سو و واگرایی ازسوی دیگر و نهایتا تشدید نفرت قومی همچون یوگسلاوی حرکت کرده و با انفجار مواجه خواهد شد .
به عنوان مطالبه موردی به تاریخ جنبش های دویست سال اخیر آذربایجان نگاه کنید :
تمام جنبش های آذربایجان و آذربایجانی ها قبل از پهلوی در راستای دموکراسی خواهی برای کل ایران و نفی بیگانگان و استثمار گران روس و انگلیس بوده . از جمله قیام مشروطه و قیام خیابانی و قیام ثقه الاسلام در تبریز و قیام کلنل محمدتقی خان پسیان تبریزی در مشهد .
اما بعد ازقدرت گیری رضاخان و اجرای سیاستهای تمرکزگرایانه توسط دولت پهلوی، ما با جنبش فرقه دموکرات آذربایجان و جنبش طرفداران شریعتمداری و جنبش ملی آذربایجان در سالهای اخیر روبرو هستیم که خواهان خود مختاری برای آذربایجان جهت احقاق حقوق شهروندی و قومی – ملی خود در چهار چوب خود مختاری (و بعضا حتی استقلال) هستند چرا که از دولت تهران ناامید و ناراضی اند و صراحتا این را در مکالمات با مرکز و بیانیه ها و مقالات خود اعلام نموده اند .
تداوم و تشدید سیاستهای تمرکزگرایانه مرکز ، سیر توسعه جنبش های مردمی در آذربایجان به سمت واگرایی بیشتر و عدم مشارکت در جنبش های عمومی ایران را باعث شده ازجمله عدم مشارکت آذربایجان در جنبش سبز با و وجود آذربایجانی و ترک بودن رهبر این جنبش .
طبیعی است که بیگانگان و رقبای خارجی نیز از این فرصت (که نخبگان و دولت ایران در اختیارشان قرار داده ) در راستای تضعیف کشور در سطح بین المللی بهره برداری خواهند کرد .
همین وضعیت را به شکل شدید تر در مورد کردها ، اعراب و بلوچ ها مشاهده می کنیم چرا که آنان علاوه بر مسایل قومی ، مساله مذهبی نیزداشته و تبعیض مذهبی شدیدی علیه آنان اعمال میشود تا جایی که حتی یک مسجد سنی در تهران 15 میلیونی وجود ندارد اما کلیسا و کنیسه و حتی مدارس ارمنی زبان را در نقاط مختلف تهران مشاهده می کنیم .
خیلی مضحک است که دهها میلیون کرد و ترک و عرب حتی یک مدرسه دولتی یا خصوصی برای فرزندان این سرزمین ندارند اما چند هزار ارمنی و یهودی مدرسه به زبان مادری در تهران و اصفهان و شهر های دیگر داشته و به توسعه و بسط فرهنگ و زبان خود مشغولند .
نتیجه گیری :
نخبگان و جریان روشنفکری و توسعه گرای کشور در دویست سال اخیر به علت طرح اشتباه مساله و نادیده گرفتن مساله کثیر الملّه بودن ایران نه تنها نتوانسته یکپارچگی و اتحاد واقعی همراه با توسعه و دموکراسی را برای کشور به ارمغان آورد بلکه همان تضاد صد ساله دموکراسی – ملی گرایی که در غرب 300- 400 سال پیش عموما رفع شده ،در ایران به قوت خود باقی است و هر سال خبر از اعدام و زندان و تبعید فعالین سیاسی کرد و عرب و سرکوب شدید جنبش ها و تداوم اعمال تبعیض ها در مناطق مختلف به بهانه ها و دلایل امنیتی هستیم و بیش از نصف جمعیت کشور را نه متحد خود که دشمن و عامل بیگانه می پنداریم و به جای تکیه بر آنان ( همچون دوران قبل از رضا خان ) و ایجاد اتحاد واقعی بین تمام ملل ایران در چهارچوب فدرالیسم ، میلیاردها تومان هزینه صرف سرکوب آنان و جنبش های قوم گرایانه شان میکنیم و نمی خواهیم بفهمیم که اگر می خواهیم مساله اقوام و ملل غیر فارس یک بار برای همیشه چاره شود و اگر می خواهیم جامعه ای دموکراتیک ، مدرن و آزاد بر مبنای حقوق شهروندی و مدنی داشته باشیم ، باید همان جایگاه و شان و منزلت و همان حقوق انسانی و ملی- قومی را که برای هموطنان فارس خود قائلیم برای کردها و اعراب و بلوچ ها و ترک های ایران نیز قایل شویم و نمی توانیم به بهانه زبان رسمی ، فرهنگ رسمی و ملی و یا هر بهانه دیگری سیاست :همه برابرند اما فارسها برابرترند را پیش بریم .
ودر هیچ کجای دنیا ما حتی یک کشور کثیر الملّه یا حتی چند فرهنگی نداریم که هم دموکراتیک باشد و هم تمرکزگرا .
تمام جوامع متکثر همچون هند و سوئیس و کانادا و حتی جوامع بسیط و تک ملیتی چون آلمان و فرانسه هم ، اکنون به شکل فدرالی اداره میشوند .
اگر باور داریم که ما لیاقت دموکراسی را داریم ، که داریم ، باید نظامی فدرال و کثرت گرا ایجاد نماییم و اتحاد را نه در سلطه قومی – ملی بلکه در مشارکت فعال و واقعی عموم ملل ایرانی در سرنوشت سیاسی کشور جستجو کنیم .
با پذیرش حقوق شهروندی همه ایرانیان اعم از کرد و ترک و فارس ، شیعه و سنی و زرتشتی و ... و با احترام به حقوق برابر و رفع تمام تبعیض ها بدون بهانه تراشی و سفسطه و مغالطه ، به سمت توسعه و دموکراسی و ایجاد جامعه مدنی حرکت نماییم .
جواب پارادوکس تاریخی دموکراسی – ناسیونالیسم ایران چندان سخت نیست اگر ، جزم اندیشی و باورهای پنهان نژاد گرایانه خود را کنار نهیم .
و
بپذیریم که ایران یک جامعه کثیر الملّه است .
کوتاه سخن اینکه :
راه ایران دموکراتیک یکپارچه ، از فدارلیسم میگذرد .
رسول سواران ( شامان )
دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی
نوشته شده توسط شامان |
لينک ثابت
|چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:دموکراسی , توسعه سیاسی , جوامع کثیر الملله , روشنفکران و توسعه , جامعه مدنی , اقوام , تبعیض قومی , تبعیض مذهبی , عدالت و برابری , تمرکز گرایی و سانترالیسم ,,|